علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

باور کودکانه

آیا ماحصل باور کودکانه کودکان از مهربانی بی اندازه ی خدا جز این است که باور دارند با دارا شدن اینها به زودی برف نیز باریدن خواهد گرفت؟! کودکان همگی اینگونه میپندارند خدایشان را، آنگونه که... پسرک همراه خانواده اش عازم ِ خواندن نماز باران بود، درمیان اعضای خانواده او تنها کسی بود که قبل از هرکاری چترش را نیز برداشت، چون یقین داشت که در راه بازگشت "باران" باریدن خواهد گرفت.     پی نوشت1: به برکت آخرین دور از برنامه های خرید جهیزیه این دستکش نیز نصیب پسرک ما شده است.  پی نوشت2: در اینجا " باور کودکانه" به هیچ وجه معنای منفی ندارد، بلکه منظور باور عمیق و به دور از شک و دودلی کودکان است. پی نوشت3:خدایا من ...
30 دی 1392

هدیه ای از سوی گل پسری در روز میلاد

یادم نمی ره امروز رو، یادم نمی ره لطفهایی رو که در حقم شد، یادم نمی ره... امروز برای من یکی از بهترین روزهای عمرم  بود... روزی بود که فهمیدم اگر خدا بخواد هر چیزی ممکنه... روزی بود که شعفی وصف ناشدنی در دلم داشتم... خدایا ممنونتم     پی نوشت: امروز برای چیدن بخشی از وسایل خواهری به منزلشون رفتیم، من که خودم رو برای تمام  وقت بغل نمودن پسری و محروم موندن از هرگونه کمک آماده کرده بودم در کمال ناباوری با بزرگترین  سورپرایز ممکن از  سوی پسری روبه رو شدم، چند ساعتی رو بدون حضور من و دیدن من و نوشیدن  شیر من نزد خونواده همسر خواهرم در سه طبقه پایین تر از جایی که من مشغول پاره ای خدمات بودم گذرون...
29 دی 1392

17 ماهگی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام 30آذر وقتی با باباجون و خاله رفته بودین تا اونو برسونین  دانشگاه، تو راه بهت یاد دادن بگی ابجی، نمیدونی چقدر ناز میگی این کلمه رو ، عزیز(مادربزرگ من) رو هم میگی:Adi و خیلی هم دوستش داری، هوهو چی چی رو هم به لطف برنامه نقاشی نقاشی یاد گرفتی. اسم شوهر ِ خاله رو بلد شدی و چه زود هم پسرخاله شدی باهاش ، بهش میگی: "ami" خانوم رو هم خیلی خوشگل تلفظ میکنی : "Anum" مثل همه بچه ها عاشق پوست کندن نارنگی و پرتقالی، البته پرتقال رو که خودت نمیتونی و زحمت پوست کندن و بعد هم خوردنشو به ما محول می کنی . اولین بار روز 6 دی ماه بود که نمردیم و خجالت کشیدنت رو هم دیدیم . به هر شکلی که شده سعی میکنی منظورتو بهمون ب...
25 دی 1392

آب شدن قند ِ عسل ِ ما

اولین باری که فهمیدیم  ... کشیدی  6 دی بود، قبلا ندیده بودیم بکشی، اون روز هم به موقع نفهمیدیم، بعد از تحلیل رفتارت تازه متوجه شدیم چقدر ...کشیدی، حالا هنوزم بعضی وقتها می کشی، .... فکر بد کردی؟ .... فکر بد نکن، منظورم "خجالته"   انقدر بامزست این خجالت کشیدنت که نگو، اون روز تو مغازه داشتیم خرید می کردیم(کفش برای من) و تو داخل کالسکه ات نشسته بودی و آقای فروشنده دستهاشو زده بود زیر چونه اش و بهت زل زده بود و البته لبخندکی هم بر لب داشت که ناگهان دیدیم غرغر کنان درخواست کردی بغلت کنیم، آن موقع نفهمیدیم اما وقتی بابا گفت در بغلش که بودی خودت را مچا...
24 دی 1392

چون بید در برابر باد

یادمه که یکی از جملات طلایی همسرم به من در اون روزهای اول آشناییمون این بود که : "مثل درخت بید منعطف باش اگر نه در برابر کوچکترین وزش  بادی خواهی شکست" این روزها بیشتر از همیشه و اون هم به خاطر وجود پسری که در حال بزرگ شدن خودش و ایضا بزرگ کردن منه  دارم خودمو با هر اتفاق خواسته و ناخواسته و با هر تغییر برنامه ای خیلی خوب وفق میدم و در کنارش برای تسلی دادن به خودم مدام در حال  یادآوری کردن این مطلبم که اگر میخواهی نشکنی "چون بید باش در برابر باد"    شاید یک مثال برای یکی از  موقعیتهایی که خیلی خوب میشه مفهوم این "بید" بودن رو فهمید وقتیه که میخواهی پسرک رو بعد از اجابت مزاج بشوری اما سر از حمام در می...
24 دی 1392

ببخش که...

ببخش که گاهی اوقات یک چیزی میگی و ما نمیفهمیم چی گفتی و دوباره میپرسیم و دوباره همونو تکرار میکنی و دوباره نمیفهمیم و با ناامیدی به تکنیک پرت نمودن حواست متوسل میشویم اما تو با نگاهی پر از امید و انرژی یک بار دیگه همون کلمه ی آشنا برای خودت اما غریب برای ما رو تلفظ میکنی بلکه بتونی این بار منظورتو بهمون بفهمونی اما حیف که اون چه با دهان و زبان کوچکت تولید میشه  فرسنگها از ما و ذهن ما و زبان ما فاصله داره، چه بد حالیه اون موقع که امیدت نا امید میشه پسرکم، چه عذاب وجدانی میاد سراغ آدم وقتی یه سری از حرفهاتو نمیفهمم عزیزکم ، کاش زودتر واژه هاتو با ما یکسان سازی کنی عشق  ِکوچکم،   امیدوارم امیدت هیچوقت از اونی که بی...
23 دی 1392

the thirteenth pearl

شنبه ای که گذشت متوجه بیرون اومدن یه دندون دیگه شدیم، که احتمالا یک روز قبلش بیرون زده بوده، چون خیلی کوچولو موچولوئه بخش قابل رویتش  با چشم غیر مسلح، دندون نیش، بالا،سمت چپ (شماره 3 یا همون بنفشه ی داخل عکس). ...
23 دی 1392